به بهانه حمله اسرائيل به نوار غزه

در پاسخ به كژانديشي هاي برخي مدعيان حقوق كارگر

شهناز نيكوروان

 

در حالی که دولت اسراییل به بمباران کودکان و زنان فلسطینی بی دفاع مشغول است پرداختن به مساله اریک لی و لیبراستارت دارای اهمیت زیادی در برهه کنونی نیست چرا خون صدها کودک و زن ومرد بی گناه سنگ فرش خیابانهاست واسراییل و حامیانش در نبود قدرت سیاسی حامی انسانها و ضد جنگ یکه تاز میدان است و تلاش اریک لی ها و لیبراستارتها نیز در راستای هم پوشانی جنایت ضد بشری دولت های فاشیست است و در راستای سیاست های ضد بشر است که نتانیاهو بلندگوی استقلال کردستان عراق می شود تا به اصطلاح نسل کشی و کشتار زنان وکودکان بی دفاع فلسطینی را زیر پوشش حمایت از استقلال بخشی از کردستان عراق که از عرق گیر تا تانک های جنگی اش ساخت اسراییل است پنهان کند و چه بسا فعالین سیاسی به دام افتاده و تجربه تجزیه کشورهای بلوک شرق سابق را فراموش کرده و با این جنگ افروزان که خود بیش از همه از نتایج فاجعه ضد انسانی این شرایط برخوردارند اما منافع و حیاتشان در گرو این جنگ هاست و لذا به این آتش افروزیها بیشتر دامن می زنند .

 

گرچه از موضوع اصلی کمی فاصله گرفتم اما اشاره به شرایط حاکم بر خاورمیانه و مصر و لیبی بخوبی نشان دهنده سیاستهای موفقیت آمیز بهار عربی لیبراستارت می باشد و چون احساس خطر بیشتری از جانب این به اصطلاح اتحادیه ها و فعالین کارگری وجود دارد گرچه با تاخیر اما لازم دانستم جوابی برای آقای نیکخواه و دوستانش در رابطه با انتشار مطلبم خطاب به خانم دانشگر در سایت کانون مدافعان حقوق کارگر بنویسم.

 

در نوشته اخیر انتقاد از خانم شهلا دانشفر برای شرکت در کنفرانس لیبراستارت توسط اینجانب نوشته شد که متاسفانه آقای کاظم نیکخواه خود را موظف به پاسخگویی دیدند اما نوشته ایشان بدور از هرگونه منطق و به دور از موضع گیری سیاسی برای جوابگویی چالش های مطرح شده در رابطه با عملکرد گروه موردنظرشان در کنفرانس بحث برانگیز لیبراستارت بود و چند مطلب مخلوط شد که متاسفانه آقای نیکخواه به اشتباه یا به عمد برای پوشاندن اصل مساله مرتکب این درهم ریختگی شدند.

 

اولین مساله مربوط می شود به تعریف مشخصی از امپریالیسم و سرمایه داری. ایشان تعریف امپریالیسم از جانب بنیاد گرایان و نیروهای رفرمیست راستگرا را با تعریف کانون و آموزگاران سوسیالیسم همانند رزا لوکزامبورگ و لنین از امپریالیسم مخلوط کردند. درحالی که نظرات کانون دراین مورد در چند جا به صورت واضح و روشن آمده است و نمی توان این را به راحتی مخلوط کرد. در سند راهبردی کانون امپریالیسم به طور مشخص وجه سیاسی نظام سرمایه داری دانسته شده است وسرمایه داری ونظام آن هدف اصلی کانون قرار گرفته و همچنین در مقالات ویژه نامه اول ماه می 1393 این امربه خوبی تعریف شده و معلوم نیست آقای نیکخواه از کجا تعریف امپریالیسم ازنیروهای راستگرا و بنیادگرا رابه کانون نسبت می دهند. مگر آنکه بخواهند خلط مبحث کنند که البته از ایشان انتظاری بیش از این می رفت تا در بحث های نظری صداقت را به کناری نگذارند.... اما دومین مطلب که بسیار مهم است آن است که ایشان لیبراستارت و سولیداریتی سنتر آمریکا را در کنار اتحادیه های کارگری قرار داده اند و شرکت خود را در کنگره های اتحادیه های کانادا ویاکنفدراسیون اتحادیه های کارگری و... مساوی شرکت خود در سمینار ي قرار دادند که توسط لیبراستارت و یا سولیداریتی سنتر برگزار می شود. این دعوای اصلی است که متاسفانه آقای نیکخواه با ترفندهای مختلف سعی در فرار از آن کرده اند و با آسمان ریسمان وریسمان به هم بافتن از جواب اصلی طفره رفته اند.

 

ایشان می فرمایند در سال گذشته کمیته همبستگی کارگری در چندین سمینار کارگری شرکت کرده است تاصدای کارگران ایران رابه گوش جهانیان برساند.... هیچکس تاکنون چه اعضای کانون و چه نهادهای کارگری فعال در داخل کشور و یا حتی خارج کشور اعتراضی به شرکت آنها در سمینارهای دیگر نکرده اند و چه بسا شرکت گروه ایشان هرساله در اجلاس سازمان جهانی کار و اعتراض به شرکت نمایندگان دولتی ایران همواره مورد تایید دیگران هم بوده است. اعتراضات ایشان و دوستانشان در چند سال اخیر چه در جلو سازمان جهانی کار و یا شرکت در جلسات این سازمان نه تنها اعتراضی از کسی برنیانگیخته بلکه همواره با تائید دیگران همراه بوده است و یا تا آن جا که می دانیم کسی را سراغ نداریم که به شرکت این گروه در این محافل کارگری اعتراض داشته باشد. پس چرا آقای نیکخواه این مسائل را با هم مخلوط می کند؟ چرا لیبراستارات و سولیداریتی سنترو همکار ی با آن را در ردیف اتحادیه ها و سازمان جهانی کار قرار می دهد؟ آیا این امر ناشی از یک اشتباه است یا آن که عمدیست و توجیح یک سیاست و روش است؟

در تفاوت این دو باید گفت اتحادیه های کارگری چه راست و چه چپ دارای یک ساز و کار مشخصی هستند که یک استاندارد جهانی دارد و نتیجه مبارزات کارگران در یکصد و پنجاه سال گذشته است و کم و بیش در آنها رعایت می شود و اگر رعایت نشود می توان به راحتی آنان را زیر سوال برد. این ساز و کار آن طور که آقای نیکخواه و گروهشان بر آن تاکید کرده اند از درون مجامع عمومی، انتخابات، اساسنامه، هیئت اجرایی، تجدید انتخابات سالانه و حق رای آزاد اعضا است. حال ممکن است این ساز و کارها به دلیل حاکمیت نظام سرمایه داری منجر به آن شود که مثلا جناح راست و طرفدار نظام سرمایه داری با رعایت همین ساز و کارها اکثریت را به دست آورد.... و در حقیقت سیاست های راست روانه را در اتحادیه ها حاکم گردانند، امری که در بسیاري موارد اتفاق افتاده و بسیاری از اتحادیه های کشورهای مختلف، وابستگان به قدرت و سیاست همان کشور شده اند که البته نمونه های آن کم نیستند. همانند اتحادیه های آمریکا، اتحادیه های چین و روسیه و یا ژاپن... اما همانگونه که بسیاری از فعالان کارگری سرشناس تاریخ مبارزات کارگری از جمله آنتونیو گرامشی و دیگران می گویند، اتحادیه ها و سندیکاهای کارگری، سازمان های کارگری در دوران حاکمیت سرمایه داری هستند. زیرا که ساز و کار آن کارگری است اما حاکمیت سرمایه داری با تمام توان سعی بر آن دارد تا استفاده از تمام ظرفیت های آن را خود در اختیار گیرد. این امر یک مبارزه دائمی را در میان اتحادیه های کارگری به راه انداخته است تا آن که نیروهای کارگری تلاش خود را به کار برند تا از نفوذ سرمایه داری و تفکرات آن در میان اتحادیه های کارگری جلوگیری کنند. می دانیم که در مواد متعددی نیروهای مستقل کارگری موفق شده اند تا نیروهای راست و کارگزاران سرمایه داری را کنار زده و در هیئت مدیره سندیکاها و اتحادیه ها جایگاهی برای نیروهای مستقل بیابند. یعنی عرصه مبارزات اتحادیه ای، عرصه ای است که در آن کارگران می توانند به برخی خواسته های صنفی خود دست یابند و در حقیقت به نوعی تمرین حاکمیت پس از سرمایه داری را در آن آموزش دیده و آموزش دهند. در آن فن سازماندهی و سازمان یابی را آموخته و بیاموزند. هرچند که اتحادیه و سندیکا کلاس آموزش مبارزه میباشد اما مبارزه اصلی در سطوح دیگر نیز جریان دارد. حرکت نیروهای مستقل کارگری در کشورهایی همانند یونان، اسپانیا، فرانسه، ایتالیا، کانادا و همچنین اتحادیه های کارگری در آمریکای لاتین توانسته است جایگاه مناسبی را در این اتحادیه ها برای کارگران اشغال نماید و طبیعی است که نمی توان مبارزات آنان را برای به دست آوردن استقلال اتحادیه ها نفی کرد و شاید این نقطه اشتراک ما و شما در این زمینه باشد که اتحادیه های مستقل و نیروهای چپ مستقل کارگری در این کشورها فعالیت داشته و حتی در خود آمریکا نیز نیروهای کارگری مستقل سعی درایجاد اتحادیه های مستقل دارند که تلاش آنها در مقاله مفصلی که از طرف کانون با نام «اتحادیه های کارگری آمریکا» منتشر شد آمده است و همچنین تحقیقات مبارزات کارگری درکشورهای دیگر که توسط کانون منتشر شده است را می توان مشاهده کرد. اما مساله اصلی این است که نهادهایی همانند سولیداریتی سنتر و لیبراستارت در میان نهادهای کارگری چه جایگاهی دارند؟

 

اما از این که شما مدعی هستید که اریک لی انقلابی وکمونیست است وبنده این ادعا راقبول ندارم طبق دلایلی که در مقاله قبل ادعا کردم و بازم هم مصرانه می گویم نه من و نه کانون با مردم اسرائیل دشمنی نداریم شما بخوبی می دانید که من و کانون و هر کسی که در صف مبارزه با سرمایه داری باشد با مردم هیچ کشوری دشمنی نداشته بلکه ما دشمن حکومتهای مردم ستیزهستیم همانطور که خود شما هم قبول دارید اما به عنوان حربه علیه کانون از آن استفاده می کنید و برخلاف شما من معتقدم شما نیز مانند جمهوری اسلامی نه تنها هیچ حق و حقوقی برای مردم فلسطین قائل نیستید بلکه برای مردم اسرائیل نیز حقی قائل نیستید شما و اریک لی بیشتر اعمال و رفتارتان مانند خانه کارگر است تا یک جبهه مردمی علیه ستمِ رفته بر کارگران ایران و اسراییل.

ما این نهادها را نهادهای کارگری در دوران سرمایه داری نمی دانیم و معتقدیم که این نهادها به طور مشخص نهادهای سرمایه داری در دوران سرمایه داری هستند و همانند بخشی از یک حکومت و یا سازمانی وابسته به آن عمل میکنند و تلاش می کنند جنبش کارگری را به طور کامل در خدمت سرمایه داری درآورند. همکاری با آنها همکاری با نظام سرمایه داری است. لیبراستارت وابسته به سولیداریتی سنتر وبخش صهیونیستی سرمایه داری است و سولیداریتی سنتر وابسته به وزارت خارجه آمریکا و تحت پوشش عطایا و بخشش های دولت آمریکا و سرمایه داری جهانی قرار دارد. هیچ کدام از آن ها ساز و کارهای اتحادیه ای ندارند. آقای نیکخواه چرا آنها را با اتحادیه ها در یک ردیف قرار می دهید؟ آیا اشتباه است یا عمد؟ اصل مساله این است.

 

 از فردي مثل آقاي نيكخواه با سوابق طولاني در جنبش هاي كارگري بعيد مي نمايد كه اين فرق راندانند، مگرآنكه بخواهند با تعصب كوربرخوردكنند. طفره نروید و بحث های فرعی مطرح نکنید. ما منکر وجود نیروهای کارگری مستقل در اسراییل نیستیم اما آن ها لیبراستارت نیستند. اکنون که زنان و کودکان بی دفاع در فلسطین زیر موشک وبمباران بی دفاع هستند از لیبراستارت و اریک لی چه انتظاری می رود؟ آیا یک کمونیست و مبارز کارگری سکوت اختیار می کند ودولت اسراییل را ناگزیر به بمباران می داند!! یا این جنگ نابرابر که جز کشتار کودکان و زنان حاصلی برای خانواده های کارگران فلسطینی ندارد دفاع از کارگران اسراییل است؟

 

آقای نیکخواه اگر بخواهیم بحث پایه واساس داربکنیم بهتر است واقعیت ها را ببینیم نه با هیاهو وحاشیه درست کردن به دنبال طفره رفتن و تهمت و افترا باشیم .